"هنرمندان (امروز) هرگز در جستجوی «حکمت » نیستند، آن ها تنها سعی دارند که در «تکنیک» کار خویش «مهارت» بیشتری پیدا کنند و لکن آنچه در تکنیک و قالب کاری هنری آن ها به مثابه محتوا اظهار می شود چیست، اگر حکمت نیست؟
می گویند: ما احساسات خویش را بیان می کنیم. اما مگر بیان احساسات انسان و اعتقادات او هیچ نسبتی نیست؟
این توهم ناشی از یک اشتباه حکمی یا فلسفی است که در عصر ما رخ داده است. معمول است که انسان را به دو ساحت مجزا و مستقل از یکدیگر تقسیم می کنند: عقل و احساس؛ آن گاه علم را متعلق به ساحت عقل می پندارند و هنر را متعلق به ساحت احساس و نسبت و رابطه عقل و احساس را نیز معقول عنه می گذارند.
"

(کتاب رستاخیز جان / ص ۱۵۹)

بیستم فروردین ماه روز بزرگی است. روز عروج پرستوی عاشقی که در راه عهدی که با پروردگارش بسته بود مجاهدانه تلاش کرد و سرزنش ها را به جان خرید تا این که واسطه ای باشد برای تابانیدن نور حق بر دل انسان. سیدی که هم هنرمند بود و هم عاشق بود و هم اهل قلم و حکمت و تفکر، یعنی سید مرتضی آوینی (سید شهیدان اهل قلم). این روز بزرگ به نام روز هنر انقلاب و هفته ای که در آن قرار دارد را به نام هفته ی هنر انقلاب نام گذاری کرده اند تا تذکری باشد برای بازگشت به هنر اصیل توحیدی.

این نوشته در این مجال اندک بر آن است تا به اندازه ی وسع به هنر اصیل و انقلابی بپردازد.

یقینا «هنر» واژه ی نام آشنایی برای همه ی ما است؛ چیزی که در جامعه ی امروز ما یا مغفول مانده و یا به ابتذال کشیده شده تا برای برخی تبدیل به یک کالای سودآور شود و یا یک کالای تجملی برای ادعای فضل کردن معدودی دیگر. اما در این بین حقیقت هنر است که هم از سوی هنرمندان و هم مردم و هنر دوستان، با بی اعتنایی مواجه است. سید شهیدان اهل قلم درباره ی حقیقت هنر می گوید: « هنر شیدایی حقیقت است . همراه با قدرت بیان آن شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است هر یک از این دو، شیدایی حق و قدرت بیان - اگر نقص داشته باشد اثر هنری خلق نمی گردد... اصل لازم شیدایی «حق» است و «قدرت بیان» شرط کافی است.»[1]

حال آیا هنر برای ما امری ضروری است یا به قول معروف[2] مانند سبزی خوردن در سفره ی زندگی ماست که اگر باشد بهتر است و اگر هم نباشد ضربه ای به ما نمی زند؟ مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «شکی نیست کسانی که تفکرات یا انگیزه‌ها یا اهوای غلط دارند، از هنر استفاده خواهند کرد. هنر چیزی است که همه‌ی ذی‌شعورهای عالم - عامل و مستمع - با به‌کار بردن و با التذاد به آن، می‌خواهند استفاده کنند. اصلاً در دنیا کسی وجود دارد که صاحب عقل باشد، ولی نخواهد از هنر استفاده کند؟ طبیعی است که همه می‌خواهند از هنر استفاده کنند. یکی از انواع استفاده هم این است که یک‌نفر، اندیشه‌ی ناپاکی را با یک وسیله‌ی هنری در ذهنها بریزد. بنابراین، آن فرد هم می‌خواهد از هنر استفاده کند - اصلاً جای ملامت نیست - مثل پول و سلاح که از آن استفاده می‌کنند.
جلوی صاحبان اندیشه‌ها و روشهای ناپاک را نمی‌شود گرفت. کاری که می‌شود کرد، این است که بیاییم آن چیزی را که صاحب اندیشه‌ی ناپاک می‌خواهد استفاده بکند یا کرده است، در اختیار سرپنجه‌ی مقتدر اندیشه‌ی مقدس و پاک و والا قرار بدهیم؛ والّا اگر آن اندیشه‌ی پاک و مقدس و والا نتوانست از این مایه استفاده کند، شکی نداریم که عقب خواهد ماند.»[3]

تاریخ ایران و اسلام هنرمندان زیادی را به خود دیده است و از آن جا که تاریخ، بخشی از هویت یک ملت است این هنرمندان و فرهنگی که آنان را به وجود آورده است هم بخشی از هویت ماست. هرچند حق این است که درباره ی تاریخ هنر اسلامی_ایرانی به تفصیل صحبت کنیم و زندگی شعرا، نگارگران، خطاطان، معماران و غیره را بررسی کنیم و حقیقت هنر را در زندگی آنان جستجو کنیم؛ اما مجال آن نیست و از نگاهی کلی تر به بررسی برخی از مولفه های هنر انقلابی می پردازیم.

یکی از مهم ترین شاخصه های هنر انقلابی این است که هنری است که به هیچ عنوان خنثی نیست. بر خلاف هنر روشنفکر مآبانه (به تعبیر غلط و فارغ از مدرن یا پست مدرن بودن) که اغلب خود را بی طرف می داند و ادعا می کنند که هنر در اختیار هیچ تفکری قرار نمی گیرد هنر متعالی انقلابی خود را وابسته به حکمت و اندیشه ی اصیل اسلام می داند. و این برای مسلمین هرگز یک جرم نیست که می خواهند هنر را تجلی گاه معتقدات خویش قرار دهند؛ بلکه تمام مکاتب فلسفی و تفکرات دنیا بر آننند تا هنر را در اختیار خویش بگیرند و مگر می توان منادی عقل و شعور بود ولی به هنر بی اعتنا بود؟ امروزه هنرمندان مطرح جهان هر کدام یا از پیروان ادیان و مذاهب و فرق مختلف جهان اند و یا پیرو مکتبی مادی. مگر می توان از اسپیلبرگ، فینچر، برادران نولان، کلینت ایستوود، لینچ و غیره در عرصه سینما یا داوینچی و پیکاسو در عرصه نقاشی و دیگر هنرمندان نامی برد اما به فلسفه یا جهات سیاسی و فکری و گاه مذهبی آثار آن ها اشاره نکرد؟ یا در عرصه ی موسیقی آیا می توان ترانه های فمینیستی زنان خواننده مشهور دنیا و یا رپر هایی که ذات هنرشان اعتراضی و انتقادی است و با سیاست گره خورده و یا پدیده ای به نام مایکل جکسون را بدون جهات فکری و سیاسی شان در نظر گرفت؟ هنر انقلابی از اشتباه فلسفی جهان امروز که قائل به جدایی ساحت اندیشه از ساحت احساس در وجود انسان است و هنر را متعلق به ساحت احساسی وجود آدمی و جدای از ساحت عقلی می داند مبراست. هنر انقلابی هیچ گاه با سلبریتی های همیشه خندانی که از درد مستضعفین عالم بی خبرند و با سیاست کاری ندارند تا زندگی شادی داشته باشند و مدام شعار می دهند تا حالشان خوب شود، جمع نمی شود. شهید آوینی در انتقاد به احوال این هنرمندان می گوید: « هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبلیغ صابون و پودر لباس شوئی و غیره آفیش فیلم های سینمایی کار کنند اما چون سخن از صدور انقلاب و یا پشتیبانی از رزم آوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان می آید روی ترش می کنند که: نه آقا قبول سفارش هنر را می خشکاند! این کدام هنر است که برای پروپاگاند تجارتی فوران می کند اما برای عشق به خدا، نه؟ آیا هنرمند با این انتخاب نوع تعهد خویش را مشخص نکرده است؟ حال آن که آزادی حقیقی تنها در عشق به خدا است و هنر آن گاه حقیقتا آزاد می شود که غایتش وصول به حق باشد ... هنر اگر برای هنر نباشد برای هیچ چیز دیگری هم نباید باشد جز عشق به خدا. چرا که هر تعلقی جز این وزر و وبال و غل و زنجیری است برگرده روح که او را به زمین می چسباند.»[4]

شاخصه ی دیگری که هنر انقلابی دارد این است که حکمت در رگ های آن جریان دارد و هنری بصیرت افزاست نه غفلت زا یعنی در مسائل مختلف چند قدم از مخاطب خود جلو تر است و او را راهنمایی می کند. به یقین اثر هنری از منبع درونی هنرمند سرچشمه می گیرد و هنرمند انقلابی کسی است که محتوای الهی که در وجود خود به آن دست یافته را با فرم هنری خود که مسلما از محتوا جدا نیست می آمیزد و از او چیزی به ظهور می رسد که انسان ها را به آن چه که به آن دلبسته است و عشق می ورزد دعوت می کند یعنی حضرت حق و از آن جا که ارزش هنر مطلق نیست و نسبت به چیزی که به آن می پردازد ارزشمند است، این هنر با ارزش ترین هنرهاست.

دیگر شاخصه ی هنر انقلابی و متعالی این است که به جامعه ی خود امید و تحرک می بخشد. شاید برخی از هنرمندان این گونه فکر کنند که واقعیت جامعه تلخ است و باید آن را گفت. ولی باید به آن ها گفت این شما هستید که نگاه تلخ و نا امید خود را به جامعه تحمیل می کنید. آری باید واقعیت را دید و همان را گفت. اما از دریچه ی حکمت الهی واقعیت بسیار امید بخش است و هنر متعالی از این دریچه به هستی می نگرد و مردم را بر این می دارد تا این گونه جهان را ببینند و نتیجه ی نگاه توحیدی به جهان، نشاط و تحرک برای بهتر زندگی کردن است.

این منتخبی از شاخصه های هنر انقلابی بود که به اختصار توضیح داده شد. حال برای تذکر به نقل جملاتی از رهبر انقلاب در باره ی مسئولیت مسئولین فرهنگی کشور در قبال هنر انقلاب می پردازیم:

«دستگاههای مختلف بایستی به شما کمک کنند و موانع را از سر راهتان بردارند، تا ان‌شاءاللَّه بتوانید پایه و هسته‌ی مرکزی هنر صحیح و اصیل اسلامی را هرچه قویتر و ریشه‌دارتر پایه‌گذاری کنید و شکل بدهید. دیگران هم که هنرمندند، اما فکر و روحیه‌ی آنان چیز دیگر و طور دیگری است، باید بدانند که حقیقتاً دریغ و حیف است که آن سرمایه و هنر، در راه چیزی غیر از راه خدا و معنویت و انقلاب و نجات انسانها و کمک به محرومان و مستضعفان به‌کار برود و نیز حیف است که در مصارف و راههای خیلی کم ارزشی که متأسفانه آن مبتذلات به‌کار می‌روند، به‌کار رود.»[5]

«به نظر من تلویزیون، صدا و سیما و بخصوص بخش هنر نمایشی - بخش سریال و فیلم - امروز برای ما از همیشه مهمتر است. من به هیچ وجه یک نگاه مسامحی و گذرا و باری به هر جهتی نسبت به تلویزیون ندارم. هنرهای نمایشی خیلی مهمند؛ ابعاد تأثیرگذاری و فرهنگ‌سازی هنرهای نمایشی خیلی وسیع است و امروز ما به عنوان یک ملتی که چون زنده است، چون حرف دارد، چون احساس هویت و وجود میکند، پس دشمنهای بزرگی هم دارد، مواجهیم با دشمنی‌هائی از راه‌های مختلف، به شیوه‌های مختلف و از جمله به شیوه‌ی استفاده‌های هنری و بیش از همه، هنر نمایش. این نشان میدهد که ما به عنوان یک ملت زنده، به عنوان یک مجموعه‌ای که در دنیا حرفی برای گفتن داریم و هدفی داریم، چقدر باید روی مسئله‌ی هنرهای نمایشی اهتمام بورزیم و سرمایه‌گذاری مادی و معنوی کنیم. لذا من حقیقتاً به این موضوع اهمیت میدهم.»[6]

نکته ای که حائز اهمیت است این است که مسئولین ما از دو حالت خارج نیستند، اول این که دلبسته ی این نظام و انقلاب اسلامی هستند و حالت دوم این که هیچ تعلق خاطری به اسلام و انقلاب اسلامی ندارند و نفاق در وجودشان رخنه کرده و مانند موارد مشابه که اکنون در خارج از کشور به سر می برند به دنبال ضربه زدن به انقلاب هستند. در حالت دوم تکلیف روشن است اما در حالت اول باید همت بگمارند تا هنرمندان و هنر انقلابی از انزوا بیرون آیند و روز به روز تفکر اسلامی را با هنرشان در سرتاسر جهان گسترش دهند.

به امید ظهور...

منتشر شده در نشریه ی صبح دانشگاه شماره 46 (21 فروردین 96)

به صاحب امتیازی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان


[1] کتاب مقاومت، ش 4، ص 50 .

[2] تعبیر از دکتر حداد عادل

[3] 21/8/1368

[4] سوره، ش 4، ص 24 .

[5] 21/8/1368

[6] 12/4/1389