در چند وقت اخیر خصوصاً بعد از اغتشاشات دیماه 96 شاهد بیان تحلیلهایی از جانب جریانات وابسته به دولت کنونی و همین طور جریان اصلاحطلب هستیم که آینده کشور را آیندهای رو به زوال و نابودی نشان میدهد و این حرف بارها از زبان افراد مختلف در سطح کشور بیان میشود. به عنوان شاهد نمونههایی در ادامه آورده میشود.
تمثیل خروشچف_گورباچف
در مهرماه سال 87 ابراهیم یزدی در مصاحبهای[1] در جواب این سؤال که «چند وقت پیش از اینها صحبتی از شما نقل شده بود که گفته بودید آقای خاتمی، گورباچف است و ایران نیاز به یک یلتسین دارد و تلویحاً خودتان را یلتسین ایران معرفی کرده بودید. چه شده که بعد از گذشت این همه سال باز هم به سمت آقای خاتمی (همان گورباچف) برگشتهاید و از او حمایت میکنید؟» گفته بود: «من در مقالهای که بعد از سال اول پیروزی آقای خاتمی در جواب عدهای که میگفتند خاتمی گورباچف ایران است نوشتم که خاتمی خروشچف ایران است. خروشچف اولین کسی بود که بعد از استالین آمد و گفت وضع کشور نیاز به تغییرات اساسی دارد اما طبقه حاکم در شوروی سابق حرف خروشچف را نپذیرفت و او را از تمام مناصبش عزل کرد و به روستایی که در آنجا به دنیا آمده بود تبعید کرد. اگر رهبری شوروی، نظرات خروشچف را پذیرفته بود هرگز نیازی به گورباچف پیدا نمیشد. در هیچ کجا هم من نگفتهام که یلتسین ایران هستم. اگر چه حاکمیت ایران اصلاحات خاتمی را نپذیرفت و او نه خروشچف است و نه گورباچف، اما به نظر میرسد که نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران به سمت قفل شدن همه جانبه پیش میرود و سیاستهای آقای احمدینژاد آن را تسریع میکند و قفلهای محکمی بر آن می زند». اکنون برخی با نقل این تمثیل حوادث دیماه 96 را تحلیل کرده و آن حوادث را به گونهای مؤید آن میدانند.
تمثیل ایران 55
یکی از تحلیلهای موجود تمثیل ایران 55 است که بر اساس آن با ارائه توضیحات و آمار و ارقامی حکومت ایران در حال سقوط است و عدهای دلسوز به دنبال آن هستند تا این شکاف به وجود آمده بین مردم و حکومت را کمتر کنند و از راه گفت و گو قضیه را حل و فصل کنند مشروط بر این که حکومت به سخن آنها گوش کند و آن گونه که می گویند عمل کند. در این جا تمثیلی از جریان محاکمهٔ سران نهضت آزادی در سال 55 توسط دادگاه غیرصالح تجدید نظر نظامی در رژیم پهلوی گفته میشود که مهدی بازرگان در دفاعیات خود میگوید: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاستهایم. ما از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتری ها بگویند»[2].
تمثیل سقوط هواپیماهای کرهای
در اولین روز از فروردینماه سایت مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری به سرپرستی دکتر حسامالدین آشنا کلیپی را با عنوان «داری اشتباه میکنی کاپیتان!» منتشر کرد که در آن دکتر ناظمی به تبیین جایگاه فرهنگ در موفقیت جوامع بشری میپردازد. این کلیپ حاوی تمثیلی از جریان سقوطهای متعدد هواپیماهای کرهای است؛ که با تحقیقات دانشمندان جهان مشخص میشود که علت آن فرهنگ کرهایهاست چون در مواقع خطر خدمهٔ پرواز به کاپیتان اعتراض یا نقدی نمیکنند و فقط فرمانبردار و مطیع او هستند، بنابراین اشتباهات کاپیتان (که کلیپ بیان میکند در هر پرواز حداقل هفت خطای انسانی میتواند منجر به سقوط هواپیما شود) توسط دیگران اصلاح نشده و به سقوط منجر میشود. سپس نتیجهگیری میشود که حکومتداری هم مانند این تمثیل است و در مواقع خطر باید به کاپیتان گفت: «داری اشتباه میکنی کاپیتان!»
انتشار این کلیپ در زمان بعد از فتنه ی 96 و اعتراضات دی ماه خود معانی زیادی می تواند به همراه داشته باشد.
موارد دیگری از این تمثیلها هم وجود دارد مانند «تمثیل فیل و پراید» که به جهت جلوگیری از اطاله کلام به ذکر همین مقدار بسنده میکنیم[3].
نقد
«بزرگترین چالش کشور ما یک چالش ذهنی است.[4]» این جمله از سخنرانی مقام معظم رهبری در ابتدای سال که قبلتر هم به بیانهای گوناگون گفته شده بود از "پمپاژ ناامیدی به جامعه" تا "جنگ نرم" و غیره که همه از یک حقیقت حکایت میکنند سرنخی است که باید به دنبال آن رفت و بسیاری از مسائل اخیر کشور را تحلیل کرد.
ابتدا باید گفت که از ابتدای انقلاب تا کنون دشمن تلاش زیادی در جهت ایجاد چالشهای عینی بزرگ برای جمهوری اسلامی داشته است از جنگ تحمیلی گرفته تا تحریمهای ظالمانه اقتصادی، دارویی و غیره. شرایط امروز کشور نشان میدهد که این تلاشها علی رغم اثرگذاری، در طولانی مدت هیچ کدام به سقوط کشور منجر نشده است. لذا به نظر میرسد جنگ نرم که از چند سال قبل توسط رهبر انقلاب بیان شد در دستور کار جدی دشمن است تا با ایجاد یک چالش ذهنی که ثمرهٔ عدم تطابق ذهنیت مردم با عینیت مسائل کشور است میان مردم ایران و حکومتشان شکاف ایجاد کند و آن را تا سقوط جمهوری اسلامی تعمیق دهد. تاریخ فروپاشی حکومتها نشان میدهد انفعال و تشویش ناشی از فروپاشی یک حکومت در ذهن مردم میتواند زمینه ساز فروپاشی واقعی آن بشود.
حال با توجه به این نکات در نقد تمثیل ورزیهای بالا ابتدا باید گفت که این تعبیرات مصداق نوعی باجخواهی از نظاماند زیرا از آنها این گونه برداشت میشود که نظام که در پیش انگارهٔ این تحلیلها به کلی روند غلط و رو به هبوطی را طی میکند باید به درخواست عدهای تمکین کند و اگر چنین نکند باید منتظر فروپاشی خود حداقل در ذهن مردم باشد. درخواستی که در این تحلیلها هیچ گاه به صراحت بیان نشده و فقط به طور کلی گفته میشود: «یک سری اصلاحات اساسی!». این مسئله در «تمثیل ایران 55» به اوج خود میرسد.
از طرفی لحن مشفقانه و پرستیژ علمی در بیان این گونه تمثیلها مسلماً بی تأثیر نیست؛ مانند کسی که شعر ناموزونی سروده و با آوازی زیبا میخواهد اثبات کند شعر زیباست و هرچقدر به او بگویی این شعر ناموزون است بار دیگر آن را در دستگاه موسیقایی دیگری بخواند و بگوید: «ببین چقدر زیباست!». در این به اصطلاح تحلیلها بدون این که لزوماً استدلال صحیح و قابل قبولی ارائه شود با زبان تمثیل و پرستیژ علمی اوضاع کشور در حال فروپاشی و سقوط ارزیابی میشود؛ در مواردی حتی بدون این که وجه شباهت این تماثیل با شرایط کنونی به درستی بیان شود چنین نتیجهای گرفته میشود.
من باب مثال اهمیت یافتن خروشچف در تاریخ شوروی به واسطهٔ افشاگریهای او در مورد استالین است و اصلاحاتی که به خاطر بازگشت به مارکسیسم اصیل در شوروی انجام داد و به تعبیر دیگر خروشچف با استالین معنا پیدا میکند نه با گورباچف. حال سؤال اساسی این جاست که افرادی که این تمثیل را مطرح میکنند استالین داستانشان کیست؟ با توجه به تقدم و تأخر زمانی رؤسای جمهور اگر منظور مرحوم هاشمی رفسنجانی باشد که صدق نیت این جریانات زیر سؤال است چون آنان در ادامه با آقای هاشمی و جریان کارگزاران قرابت زیادی پیداکرده و جدید ترین ثمره ی آن هم ریاست جمهوری آقای روحانی است.
اما اگر منظور(همانند برخی سایت های ضد انقلاب[5]) رهبری نظام می باشد، باید گفت که در واقع نه افشاگری در کار است و نه لزوم بازگشت به اصالت های گذشته ی تفکر حاکم توسط خروشچف و طرفدارانش مطرح شده است. در حقیقت این جریان جدای از سنت های قبل و تفکر حاکم قائل به راه سومی است که آن هم در سال های گذشته به عنوان یک گزینه مطرح بود و امروز که این دیدگاه مورد نقد علمی قرار گرفته است و سنجیده شده است نیاز به بازنگری جدی دارد.
تحلیل
یکی از مسائلی که برای فهم وضع موجود کشور بسیار مهم است تحلیل صحیح و واقعی از اتفاقات سال گذشته خصوصاً در اعتراضات دیماه است که با دخالت برخی افراد به اغتشاش کشیده شد. در تصویری که تحلیل ها مورد بحث از شرایط کشور نشان میدهد بسیاری از واقعیتها گم میشود و این طور نشان داده میشود که این بار خطر از بیخ گوش “ما” (به کار بردن لفظ “ما” نمونهای از شفقتی است که گفته شد) رد شده است و اگر تغییر مسیر ندهیم و دوباره این اتفاقات به وقوع بپیوندد احتمالاً به انقلاب و تغییر رژیم میانجامد.
در جریان حوادث دیماه سال گذشته دیدیم که بسیاری از مردم معترض به وضع اقتصادی کشور علیرغم تمام مطالبات به حقشان پس از به اغتشاش کشیده شدن اعتراضات خود را از جریان فتنه کنار کشیدند. از طرفی مردم که تجربهٔ فتنهٔ 88 و تلخیهای آن را هم داشتند در چند روز متوالی با تجمعات و راهپیمایی در سرتاسر کشور انزجار خود را از اعمال آشوب گران و کشتن تعدادی از هموطنان خود اعلام کردند. اینها همه حقایقی است که از نظر منابع تحلیلهای مذکور پنهان میماند و یا کتمان میگردد.
همین طور در مسائل اقتصادی کشور اگر واقعبینانه و مسئولانه نگاه کنیم در شرایط کنونی فرصتها و تهدیدهایی را داریم که باید از فرصتها استفاده کنیم و با تهدیدها مقابله کنیم تا شرایط اقتصادی بهبود یابد و فشار اقتصادی که بر مردم وارد میشود تقلیل یافته و رو به بهبود بگذارد. در این میان اگر چه همهٔ اقشار جامعه وظایفی دارند لکن پر واضح است که همت دولت که مسئول وضع موجود است عامل تعیین کننده و مهمی است. البته اگر دولتمردان از حواشی دست کشیده و به متن مسائل کشور و اقتصاد، آن هم با تاکید بر فعال سازی ظرفیتهای داخل کشور مشغول شوند.
مسئلهٔ دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که بر اساس مطالبی که در چند وقت اخیر در مطبوعات و فضای مجازی منتشر شده است جریاناتی به دنبال طرح مسئلهٔ مذاکرات موشکی هستند که با توجه به تجربهٔ برجام و ناکامیهای پیدرپی آن، مردم از این گونه مذاکرات دلسرد شدهاند و امیدی به آن ندارند. در مورد مذاکرات هستهای وعدههای زیادی به مردم داده شد و تمام مشکلات کشور، به آن گره زده شد و همین طور دیدیم که برای توجیه آن در انتخابات 96 به طرح ادعای واهی «برطرف شدن سایه جنگ» توسل شد اما با توجه به ناکامی بزرگ برجام و حامیانش در تحقق وعدههایی که به مردم میدادند واضح است که برای مطرح کردن مسئلهٔ مذاکرات موشکی به بهانهٔ بزرگتری نیاز است و به نظر میرسد طرح تمثیلهای مطرحشده در این یادداشت برای تحلیل حوادث دیماه 96 بستر سازی مناسبی برای طرح مسئلهٔ مذاکرات موشکی است.
با رصد هدفمند اتفاقات سالهای اخیر کشور میتوان دریافت که عناصر اقتدار ملی کشور که پشتوانه حرکت ما به سمت اهداف انقلاب اسلامی است در آماج حملات جنگ نرم دشمن از طرق گوناگون قرار گرفته است. عناصری مانند ایمان و معرفت دینی و یکی دانستن دین و سیاست، حرکت سریع علمی کشور، اقتصاد پویا و رفع مشکلات معیشتی مردم، عزت ملی و غیره که ضربه دیدن هر کدام از آنها را در اتفاقات اخیر میتوان مشاهده کرد. همین طور یکی از عناصر مهم اقتدار آفرین برای یک کشور اسلامی به استناد عقل، قرآن و روایات ما نیروی قدرتمند نظامی است و امروزه از اصلیترین موارد قدرت نظامی ایران توان موشکی است. اگر مسئلهٔ توافق موشکی را با عینک تجربه نگاه کنیم نتیجهای جز خلع سلاح ایران به دنبال نخواهد داشت و از قضا این است عاملی که احتمال جنگ نظامی علیه ایران را افزایش میدهد و در عالم سیاست هیچ سیاستمدار عاقلی نمیتواند محتملی با این قوت را نادیده بگیرد.
طرح موضوع مذاکرات موشکی با هر قصد و هدفی که باشد مسلماً خسارتهای جبران ناپذیری را برای کشور به ارمغان میآورد و این مسئله توسط مردم و دلسوزان به شدت محکوم و با اجرای آن مخالفت میشود.
به امید ظهور...
منتشر شده در نشریه ی صبح دانشگاه شماره 54 (4 فروردین 97)
به صاحب امتیازی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان
[1] خبرگزاری فارس 21/7/1387
[2] خبرگزاری بی بی سی 17/11/1387 به نقل از کتاب مدافعات در دادگاه غیرصالح تجدید نظر نظامی (انتشارات مدرس)
[3] برای مطالعه بیشتر یادداشت دکتر شهاب اسفندیاری پیشنهاد میشود.
[4] مقام معظم رهبری 1/1/97
[5] خصوصاً با تحلیلهایی که بعد از فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی انجام شده است.
دوست داشتید وبلاگ ما رو هم دنبال کنید استاد ، کار گرافیکی هم داشتید در خدمتیم
سپاس....